English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 208 (5040 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
pass U کلمه عبور
passed U کلمه عبور
passes U کلمه عبور
tessera U کلمه عبور
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
password U اسم عبور کلمه رمز
password U اسم شب کلمه عبور
passwords U اسم عبور کلمه رمز
passwords U اسم شب کلمه عبور
Other Matches
hyphens U فضای خالی که پس از تقسیم کردن کلمه در آخر خط درج میشود در متن کلمه پرداز. ولی هنگام نوشتن طبیعی کلمه دیده نمیشود
hyphen U فضای خالی که پس از تقسیم کردن کلمه در آخر خط درج میشود در متن کلمه پرداز. ولی هنگام نوشتن طبیعی کلمه دیده نمیشود
logogriph U نوعی معماکه چند کلمه داده میشود وشخص باید ازمیان این کلمات کلمه مطلوب راپیداکندویا از حروف انها کلمه مورد نیاز را بسازد
search and replace U خصوصیتی در کلمه پرداز که به کاربر امکان یاتن کلمه یا عبارت خاص میدهد وآنرا با کلمه یا عبارت دیگری جایگزین میکند
word U تقسیم کلمه در انتهای خط , که بخشی از کلمه در انتهای خط می ماند و بعد فضای اضافی ایجاد میشود و بقیه کلمه در خط بعد نوشته میشود
worded U تقسیم کلمه در انتهای خط , که بخشی از کلمه در انتهای خط می ماند و بعد فضای اضافی ایجاد میشود و بقیه کلمه در خط بعد نوشته میشود
least significant bit U رقم دودویی در سمت راست یک کلمه که کمترین توان کلمه را می گیرد.
statute at large U چاپ قانون به طور کلمه به کلمه از روی متن اصلی
prefix U کلمه متصل به ابتدای کلمه بعد که به آن معنای خاص می بخشد
prefixes U کلمه متصل به ابتدای کلمه بعد که به آن معنای خاص می بخشد
worded U نشانه شروع کلمه در ماشین با طول کلمه متغیر
marker U نشانه شروع کلمه در ماشین با طول کلمه متغیر
augment U تولید یک کلمه آدرس قابل استفاده از دو کلمه کوتاهتر
markers U نشانه شروع کلمه در ماشین با طول کلمه متغیر
augmenting U تولید یک کلمه آدرس قابل استفاده از دو کلمه کوتاهتر
word U نشانه شروع کلمه در ماشین با طول کلمه متغیر
augments U تولید یک کلمه آدرس قابل استفاده از دو کلمه کوتاهتر
augmented U تولید یک کلمه آدرس قابل استفاده از دو کلمه کوتاهتر
Persian rug U [فرش ایرانی در حالت کلی کلمه که گاه با کلمه قالی شرقی نیز مانوس می باشد.]
to rime one word with another U یک کلمه رابا کلمه دیگر قافیه اوردن
wading crossing U عبور از اب درقسمتهای قابل عبور
ring shift U جابجایی داده به چپ و راست در یک کلمه بیتی که از موز کلمه بیفتد نادیده گرفته میشود و محلهای خالی با صفر پر می شوند
energy transition U عبور انرژی [ عبور عرضه انرژی ازسوخت سنگواره ای به سوخت پایدار ]
processor U ساخت CPU با اندازه کلمه بزرگ با وصل کردن پلاکهای با اندازه کلمه کوچکتر به هم
hypertext U روش اتصال کلمه یا تصویر به صفحه بعد پس از انتخاب کلمه یا تصویر توسط کاربر
synonym U کلمه مترادف کلمه هم معنی
synonyms U کلمه مترادف کلمه هم معنی
syllables U جزء کلمه مقطع کلمه
syllable U جزء کلمه مقطع کلمه
lsb U رقم دودویی که محل سمت راست کلمه را اشغال میکند و کمترین توان دو را در کلمه دارد که معمولا معادل رو به توان صفر است
softest U محل متن در راست یا چپ حاشیه متن کلمه پرداز به طوری که اگر کلمه جا نشد حروف خالی اضافه به طور خودکار درج خواهند شد
keyword U 1-کلمه دستور در زبان برنامه نویسی برای انجام عملی . 2-کلمه مهم در عنوان یا متنی که محتوای آن را می نویسد. 3-کلمهای که در رابط ه با متنی باشد
softer U محل متن در راست یا چپ حاشیه متن کلمه پرداز به طوری که اگر کلمه جا نشد حروف خالی اضافه به طور خودکار درج خواهند شد
enclitic U متکی به کلمه قبلی کلمهای که تکیه ندارد و یااگر دارد تکیه اش رابکلمه پیش از خود میدهد ودر تلفظ بدان کلمه می چسبد
soft U محل متن در راست یا چپ حاشیه متن کلمه پرداز به طوری که اگر کلمه جا نشد حروف خالی اضافه به طور خودکار درج خواهند شد
shifted U جابجایی داده به چپ یا راست در یک کلمه , بیتهایی که از مرز کلمه خارج می شوند نادیده گرفته می شوند محلهای خالی با صفر پر می شوند
shifts U جابجایی داده به چپ یا راست در یک کلمه , بیتهایی که از مرز کلمه خارج می شوند نادیده گرفته می شوند محلهای خالی با صفر پر می شوند
shift U جابجایی داده به چپ یا راست در یک کلمه , بیتهایی که از مرز کلمه خارج می شوند نادیده گرفته می شوند محلهای خالی با صفر پر می شوند
softest U حرف خالی که در صورتی درج میشود که کلمه در انتهای خط دو بخش شود ولی وقتی کلمه طبیعی نوشته میشود درج نمیشود
soft U حرف خالی که در صورتی درج میشود که کلمه در انتهای خط دو بخش شود ولی وقتی کلمه طبیعی نوشته میشود درج نمیشود
softer U حرف خالی که در صورتی درج میشود که کلمه در انتهای خط دو بخش شود ولی وقتی کلمه طبیعی نوشته میشود درج نمیشود
cycle U تغییر مکان یک الگویی از بیتها در کلمه و بیتهایی که در آخر تغییر مکان می یابند به اول کلمه می آیند
cycles U تغییر مکان یک الگویی از بیتها در کلمه و بیتهایی که در آخر تغییر مکان می یابند به اول کلمه می آیند
cycled U تغییر مکان یک الگویی از بیتها در کلمه و بیتهایی که در آخر تغییر مکان می یابند به اول کلمه می آیند
traffic post U پست کنترل و عبور مرور پاسگاه کنترل عبور و مرور
toll U حق عبور
tolling U حق عبور
right of passage U حق عبور
transmittal U عبور
passage of lines U عبور از خط
cross-Channel U عبور
transmittancy U عبور
rights of way U حق عبور
transmittance U عبور
right of way U حق عبور
transit U عبور
road haulage U حق عبور
passage U عبور
transmissions U عبور
tolls U حق عبور
passage U حق عبور
transmission U عبور
passages U عبور
alpha canis majoris U عبور
fording U عبور از اب
crossing U عبور
passages U حق عبور
passwords U اسم عبور
transmittance U مقدار عبور
traversable U قابل عبور
through traffic U عبور یکسره
pass U عبور کردن
transoceanic U عبور از اقیانوس
shallow fording U عبور از اب کم عمق
trafficked U عبور و مرور
trafficking U عبور و مرور
safe conducts U رخصت عبور
traffics U عبور و مرور
ford U محل عبور
transit time U زمان عبور
pass U گذر عبور
transmission grating U شبکه عبور
passageway U محل عبور
transit U عبور کردن
safe conduct U رخصت عبور
passes U عبور کردن
passes U گذر عبور
passes U اجازه عبور
transit U راه عبور
tolls U عوارض عبور
safe-conducts U رخصت عبور
tolling U عوارض عبور
toll U عوارض عبور
trafficability U قابلیت عبور
passed U اجازه عبور
traject U عبور گذرگاه
password U اسم عبور
transmission factor U ضریب عبور
transit traffic U عبور ترانزیتی
pass U اجازه عبور
transit time U مدت عبور
transit error U خطای عبور
transit bill U پروانه عبور
transit bill U اجازه عبور
passed U عبور کردن
passed U گذر عبور
transduction U انقال عبور
passageways U محل عبور
fare U هزینه عبور
passage U راه عبور
traffic U عبور و مرور
counter sign U اسم عبور
crossing area U منطقه عبور
crossing the line U عبور از استوا
crossing the line U عبور از خط استوا
current passage U عبور جریان
deep fording U عبور از اب عمیق
electron transition U عبور الکترون
crossest U عبور کردن
crosses U عبور کردن
crosser U عبور کردن
cross U عبور کردن
fordability U قابلیت عبور
fordable U قابل عبور
fordless U غیرقابل عبور
passage U عبور سفر
passages U اجازه عبور
passages U راه عبور
passages U عبور سفر
traversing U عبور کردن
traversed U عبور کردن
traverse U عبور کردن
band pass U نوار عبور
fleets U عبور سریع
fleet U عبور سریع
faring U هزینه عبور
fares U هزینه عبور
conge U اجازه عبور
fared U هزینه عبور
cruised U عبور کردن
light passing U عبور نور
thoroughfares U راه عبور
thoroughfare U راه عبور
practicableness U قابلیت عبور
wading crossing U عبور از پایاب
passable U قابل عبور
oil passage U عبور روغن
communication U عبور اطلاعات
penstock U مجرای عبور اب
overfly U عبور کردن
laissez passer U پروانه عبور
passage U اجازه عبور
girdle traverse U عبور کمربندی
traverses U عبور کردن
highway user tax U مالیات حق عبور
cruising U عبور کردن
cruises U عبور کردن
passavani U سند عبور
forded U محل عبور
cruise U عبور کردن
fords U محل عبور
airfield traffic U عبور و مرور فرودگاه
access structures U ساختمانهای عبور و مرور
caution area U منطقه عبور بااحتیاط
pracitcable U عبور کردنی گذشتنی
way U راه عبور گذرگاه
go U گذشتن عبور کردن
traversed U تراورس عبور کمربندکوهنوردی
bus traffic U عبور و مرور اتوبوسها
bridgeable U قابل عبور یا پل زدن
goes U گذشتن عبور کردن
traverses U تراورس عبور کمربندکوهنوردی
traverse U تراورس عبور کمربندکوهنوردی
practicably U بطور قابل عبور
ship influence U تاثیر عبور کشتی
passtime U زمان عبور ستون
forced crossing U عبور اجباری از رودخانه
road time U زمان عبور از جاده
traversing U تراورس عبور کمربندکوهنوردی
traffic density U شدت عبور و مرور
innocent passage U عبور بدون ضرر
deep fording U عبور از عمق زیاد اب
indirect transition U عبور یا انتقال غیرمستقیم
deliberate crossing U عبور با فرصت از رودخانه
electron transit time U زمان عبور الکترون
transit U کنترل عبور و مرورکشتیها
eligible traffic U عبور و مرور مجاز
impassable U غیر قابل عبور
hasty crossing U عبور تعجیلی از رودخانه
crossing site U محل عبور اجباری
light transition loss U تلف عبور نور
overflights U عبور با هواپیما از فرازمنطقهای
overflight U عبور با هواپیما از فرازمنطقهای
sally port U دروازه عبور از قلعه
ferryboats U قایق عبور از رودخانه
gas port U محفظه عبور گاز
ferryboat U قایق عبور از رودخانه
slot U مجرای عبور روغن
slots U مجرای عبور روغن
slotting U مجرای عبور روغن
Recent search history Forum search
1frangible
1postside
1tink and grow rich
2مهرآسا
1معنی‌‌‌‌‌‌کلمه‌ی‌عشرت
1Evolution
1معنی لغوی کیسینگ در رشته مهندسی آب چیست؟
1سلام دوستان . یک سوال داشتم.در عبارتی که نوشتم از کجا باید بفهمیم که کلمه طراحی به کل جمله برمی‌گردد یا فقط به piping
1I am good with figures,how about you?
1primatology
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com